بردیابردیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

پسر من

نامه پسرم به خدا

پسر مامان 4 سالو 6 ماه هستی .امروز گفتی مامان کیک خامه میخوام پیتزا میخوام توی آشپزخونه توی تدارک انجامشون بودم که اومدی گفتی .مامانی تو که همش برامون کارهای خوب میکنی منم نامه نوشتم به خدا و گفتم .خدا هم جایزه فرستاد ..جایزت اینه که تو عقل من انداخته پسر خوبی باشم😍😍😍😍😍
3 ارديبهشت 1396

رمز مامانی اینه

رمز گوشی ها و تبلت رو عوض کردم و کلا قدغن کردم که دست بزنید . .امروز رفتی پیش بابا و با انگشت هات رمز گوشی رو براش توضیح دادی😆 ...
8 اسفند 1395

بیا در مورد ناهار فردا حرف بزنیم

ببیشتر وقت ها ازتون نظر میپرسم . در مورد غذا . امشب خیلی خسته بودم ولی کلی وقت گذاشتم و پیتزا خونگی و سیب زمینی درست کردم .بعد از شام گفتم فردا خوراک لوبیا داریم .دو سه ساعت موقع خواب اومدی پیشم گفتی مامان بیا در مورد ناهار فردا حرف بزنیم . گفتم چی ..گفتی فکر لوبیا رو از سرت بیرون کن من هوس برنج کردم😐😐😐
5 اسفند 1395

حرف عاشقانه یا غمگین

ههمین الان به تو و آجی گفتم از اتاق برین بیرون میخوام با بابا حرفی بزنم.گفتی حرف عاشقانه یا غمگین یا ترسناک میخوای با بابا بزنی😕😆😆😆😆😆😆😆😆انقد من و بابا خندیدیم که حرف رو نگفتم اومدم تو وبلاگت بنویسم
2 اسفند 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر من می باشد