بردیابردیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

پسر من

یک شب قبل از کلاس فوتبال

سلام عشق مامانی ..الان تو خواب نازی .فردا نه صبح کلاس فوتبال داری .جلسه قبل بی انرژی بودی مامانی خیلی غصه خورد ...امشب خمیر درست کردم چون نون های مامانی رو خیلی دوس داری موز و تخم مرغ و ...تدارک ی صبحانه عالی دیدم .صبح همگی میریم نزدیک چمن اونجا صبحانه میخوریم که بعد پسرم پررررانرژی بره کلاس فوتبال 
4 مرداد 1397

اولین روز مدرسه فوتبال

پسرم الان ناز خوابوندمت و با اینکه خیلی خستم ولی مهم بود امروز رو ثبت کنم و احساسم رو برات بگم  امروز روز مهمیه واسه مامانی ..مثل کلید خوردن ی پروژه مهم یا شروع ی رویای شیرین ..‌از صبح ی حال خاصی دارم ..میدونم رسالتم اماده کردن تو واسه اینه که ی روز ی تو زندگی خیلی ادما تاثیر گذار باشی  عشق مامان امروز بی صبحانه دو ساعت تمرین کرد فرز و عالی ....مامان برات برنامه غذایی گذاشته و بهت گفتم اگر نخوری تمرین نمیشه بری  دایی هم با کلی ذوق از صبح چند بار تماس گرفته باهات حرف بزنه ...بهش گفتی تمرین چی بوده و دایی بهت گفت بعد مدت ها ی حال حسابی کرده  دوستت دارم عشق مامان بردیام 
24 تير 1397

بابا حساب خونس

پسر مامانی وقتی میخوای بگی کسی رئیس یا صاحب چیزیه میگی حساب اونه. ...مثلا میگی بابا حساب خونس اون باید بگه من چکار کنم وقتی حرف من باب میلت نیست 😂
17 مهر 1396
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر من می باشد