بدون عنوان
بدون عنوان
بردیا تو بغل مامانی
پسرم باید مامانی رو ببخشه کم به وبلاگت سر میزنم ووخیلی باهاتون سرگرمم ...پسرم همه وجود مامانی هربار که تو بغلم خوابت میگیره چشامو میبندم و فکر میکنم خیلی زود انقدبزرگ میشی که قدت از مامانی بلندتر میشه و دیگه تو بغلم جا نمیشی...هربار خدارو شکر میکنم که زندگی منو با تو رقم زده ......
نویسنده :
مامانی
23:48
تدارک تولد
مامانی کلی داره تدارک میبینه .تم تولدتون کفشدوزکیه و امشب کلی اینترنتی براتون خرید کردم.دیروز با بابا رفتم اهواز و پارچه خریدم......
نویسنده :
مامانی
1:29
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
پسر مامان ده ماهه
بردیا شیطون میشود
پسرم..نفس مامان این روزها کلی کارای جدید انجام میدی..دنبال ما گریه میکنی وقتی میرم تو اشپزخونه سینه خیز دنبالم میای و بعد که به دیوار اپن رسیدی کلی گریه میکنی....کلی ادا در میاری قربونت برم .آجی پارمیس رو خیلی دوست داری و بابابزرگ رو وقتی میبینی دوست داری بال در بیاری و بری تو بغلش............
نویسنده :
مامانی
0:56