بدون عنوان
تصمیم گرفتم موهات رو کوتاه کنم کلی تحقیق کردم و گشتم تا یه آرایشگر برات پیدا کردم سالن ایلیا....بهش زنگ زدم گفت وقت ندارم کلی خواهش و معرفی دایی داوود که باهاش دوس بود که بالاخره یک شب بهت وقت داد ...با کلی استرس تو خیابون من و بابا منتظر تا بابابزرگ آوردت ..همگی رفتیم و دست آرایشگ درد نکنه حسابی و با حوصله خوشکلت کرد ..برات موزر و وسایل مخصوص خودت خریدم ..داسه آرایشگرت هم شیرینی و سکه بردم ...قربونت بشم ماه شدی .......
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی